نويسنده: محمد تقي فعالي

 

شش) حمام کردن

استحمام راهي است براي پاکيزگي، بهداشت جسم و نيز بهداشت رواني. در هر عصر و زماني وسيله‌اي براي نظافت و پاکيزگي وجود داشته است. آنچه در صدر اسلام و سيره‌ي پيشوايان دين برجسته شد، حمام گرفتن بود. حضرت رضا (عليه السلام) در اين رابطه نکاتي را پيش کشيده‌اند؛ ساختن حمام را جدّي مطرح کردند، به مسلمانان توصيه اکيد نمودند تا حمام گيرند، در ارتباط با حمام توصيه‌هاي بهداشتي کردند و بايسته‌هاي استحمام را نظير عدم اسراف و عدم خوابيدن در حمام را ارائه نمودند. آن حضرت در ارتباط با حمام مطالبي را به صورت نسبتاً مبسوط به عنوان بهداشت عمومي استحمام پيش روي مسلمانان و شيعيان قرار دادند.
امام رضا (عليه السلام) مي‌فرمايد:
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر عائشه وارد شد و عائشه سطل آبش را در آفتاب نهاده بود. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد: اي حميرا اين چيست؟ گفت: آب را براي گرم شدن در آفتاب گذارده‌ام، فرمود: اين کار را ديگر نکن؛ زيرا موجب برص است (يعني آبي که با آفتاب گرم شود باعث مريضي برص و پيسي مي‌گردد). (1)
ابن شهر آشوب در کتاب خود نقل مي‌کند: وقتي حضرت رضا (عليه السلام) به محله فوزا در نيشابور وارد شد، دستور داد حمامي در آنجا بسازند و قناتي حفر کنند و حوضي بسازند که بالايش مسجد و محل نماز باشد. در همان حوض امام (عليه السلام) شستشو کرد و در مسجد نماز خواند. (2)
شيخ صدوق (عليه السلام) نقل مي‌کند: چون حضرت رضا (عليه السلام) به نيشابور وارد شد در محله‌اي که آن را فرويني گويند به حمّام رفت و در آن محل حمّامي بود که همين حمّام معروف است و آن را در اين زمان حمّام الرضا (عليه السلام) مي‌گويند و در کناري از آن محل چاهي بود که رو به خشکيدن نهاده بود، حضرت کسي را گماشت که آن چاه را لايروبي کرد و آبش فراوان گشت و در بيرون درب چاه حوضي ساخت که با پلّه به آن وارد مي‌شدند و آن را از آب آن چاه پر کردند و حضرت در آن حوض غسل کرد و بيرون آمد و در پشت آن حوض نماز گزارد و مردم به نوبت در آن داخل شده غسل مي‌کردند و بيرون آمده نماز مي‌خواندند و از آن آب به قصد تبرّک قطرهاي چندي مي‌نوشيدند و خداوند عزّوّجل را ستايش مي‌نمودند. و از درگاه کرمش حاجت مي‌خواستند و آن همين چشمه‌اي است که امروزه معروف به چشمه کهلان است و مردم از هر طرف به سوي آن (براي تبرّک جستن) مي‌آيند. (3)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
فايده حمام کردن آن است که به اعتدال مي‌انجامد، چرک را مي‌زدايد، پي و رگ‌ها را نرم مي‌سازد، اندام‌هاي بزرگ را تقويت مي‌کند و مواد زايد و عفونت‌ها را نيز ذوب مي‌کند. (4)
سليمان جعفري نقل مي‌کند که بيمار شدم و به واسطه بيماري ضعيف شدم. به خدمت حضرت رضا (عليه السلام) رسيدم. حضرت فرمود: آيا دوست داري که گوشت تنت باز گردد. عرض کردم آري. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
يک روز در ميان به حمام برو که سبب رويش گوشت بدنت مي‌گردد. اما هر روز به حمام نرو که موجب سِل مي‌گردد. (5)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
مَن أخَذَ مِنَ الحَمَّامِ خَزَفَهً فَحَکَ بِهَا جَسَدَهُ فَأصَابَهُ البَرصُ فَلاَ يَلُومَنَّ إلاّ نَفسَهُ وَ مَن اغتَسلَ مِنَ المَاءِ الّذِيقَدِ اغتُسِلَ فِيهِ فَأصَابَهُ الجُذَامُ فَلاَ يَلومَنَّ إلاّ نَفسَه؛ هر که از حمام سفالي را بردارد و بدن خود را به آن بمالد و مبتلا به پيسي شود پس فقط خود را ملامت نمايد. و کسي که از غساله حمام غسل نمايد و به بيماري خوره مبتلا شود فقط خود را مورد سرزنش قرار دهد. (6)
حضرت ثامن‌الحجج (عليه السلام) فرمود:
مانعي ندارد که انسان در حمام سويق و آرد و سبوس به بدن بمالد و يا آرد خمير شده با روغن زيتون به خود بمالد. و در هرآنچه که براي بدن مفيد است اسراف نمي‌باشد. اسراف در چيزي است که مال را تلف کند و به بدن ضرر زند. (7)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
مَاءُ الحَمَّامِ لاَ يَنخَبِثُ؛ آب حمام آلودگي‌ها را به خود نمي‌گيرد. (8)
امام هشتم شيعيان (عليه السلام) فرمود:
إذَا أرَدتَ أن لاَ يَظهَرَ فِي بَدَنِکَ بَثرَهٌ وَ لاَ غَيرُهَا فَابَدأ عَندَ دُخُولِ الحَمَّامِ بِدُهنِ بَدَنِکَ بِدُهنِ البَنَفسَجِ؛ اگر خواهي در تنت جوش و لک ظاهر نگردد در آغاز حمام گرفتن با روغن بنفشه تنت را چرب کن. (9)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
أيَّاکَ وَ السَّوَاکَ فِي الحَمَّامِ فَإنَّهُ يُورِثُ الوَبَاءَ فِي الأسنَانِ؛ بپرهيز از اين که در حمام مسواک بزني؛ زيرا که سبب عيب در دندان مي‌گردد. (10)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
إيّاکَ أن تَدخُلَ الحَمَّامَ بِغَيرِ مِئزَرِ فَإنَّهُ مِنَ الأيمَانِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ عَن عَورَهِ النَّاسِ وَ استُر عَورَتَک مِن أن يُنظَرَ إلَيهِ فَإنَّهُ رُويَ أنَّ النَّاظِرَ وَ المَنظُورَ إليهِ مَلعُونَ؛ بپرهيز از اينکه بي‌لُنگ به حمام درآيي که آن از ايمان است و ديده از عورت مردم بپوش و عورت خود را بپوش از اينکه به آن نگاه رود؛ که من روايت دارم نگاه کننده و نگاه شونده هر دو ملعونند. (11)
حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي‌فرمايد:
حمام رفتن با شکم پُر قولنج آرد. (12)
امام رضا (عليه السلام) در رساله ذهبيه مي‌فرمايد:
چون خواهي به حمام روي و در سرت آزاري نداري پنج جرعه آب نيم گرم بنوش تا- إن شاء الله- از دردسر و شقيقه محفوظ شوي و گفته‌اند هنگام رفتن به حمام پنج بار آب گرم بر سر بريزد. و بدان که حمام مانند تن آدمي چهار خانه دارد چون چهار طبع تن؛ سرد و خشک، سرد و تر، گرم و تر و گرم و خشک. (13)
پيشواي هشتم شيعيان (عليه السلام) مي‌فرمايد:
مبادا در حمام شانه بکشي که موريزه گيري، و مبادا در آن مسواک کني که دندانت معيوب شود و مبادا سر و رو را با لنگي که به کمر بستي بمالي که آبرو را ببرد و مبادا با گل سرت را بشوئي که چهره‌ات را زشت کند و مبادا با سفال کف پا را بمالي که برص آرد و مبادا در حمام بخوابي که پيه قلوه را آب کند و مبادا به پشت در آن بخوابي که زخم درون آورد و قرآن خواندن در حمام در صورتي که لنگ پوشيده باشي اشکال ندارد. (14)

هفت) خواب و استراحت

يکي از کارهايي که هر انساني در شبانه‌روز انجام مي‌دهد، خوابيدن است. خوابيدن، علي‌رغم ظاهر ساده‌اي که دارد از جايگاه و اهميت ويژه‌اي برخوردار است. براي فهم اهميت خواب و نقش آن در حيات بشر کافي است 48 ساعت نخوابيد. بي‌خوابي‌هاي پي‌درپي و نيز پريشان خوابي‌ها، انسان را به معضلات مهمي در زندگي مبتلا مي‌سازد.
قرآن کريم مسأله شب و خواب را به گونه‌هاي مختلف مطرح و اهميت آن را گوشزد کرده است. از نظر آخرين کتاب آسماني، شب، کارکردهاي متنوعي دارد. خوابيدن در شب براي استمرار حيات بشر اهميت ويژه‌اي دارد و خداوند، سکونت، قرار و خواب را در شب قرار داده است.

نکته اول) خواب شب و اهميّت آن

يکي از نيازهاي طبيعي و فيزيولوژيک بدن، خواب است. در صورت بروز هرگونه اختلالي در خواب، جسم و روان انسان با پريشاني و تنيدگي مواجه مي‌شود. بهره‌مندي از خواب درست، باعث بالا رفتن آستانه تحمّل شخص و به دنبال آن افزايش توانايي در مواجهه با محرّک‌هاي تنش‌زا مي‌شود. اهميت خوابيدن تا جايي است که مي‌توان گفت خواب خود، روشي براي درمان است و مي‌تواند درمانگر باشد. بدخوابي در همه‌ي افراد باعث بروز مشکلات ارگانيک مانند رنجوري، خستگي و تنبلي مي‌شود. از سوي ديگر هرگونه ناآرامي و نگراني مي‌تواند مانع خوابيدن باشد. لذا نسبت خواب و آرامش، متقابل است. بدين معنا که ناآرامي منشأ بدخوابي و خواب بد باعث بروز نگراني است. پريشان خوابي حتّي مي‌تواند منشأ بروز اختلال‌هاي مغزي، ديدن رؤياهاي ترسناک، از خواب پريدن‌هاي مکررّ و فشار خون شود. تمامي ابعاد وجود انسان اعم از جسم، مغز، دهن، روان و روح نيازمند خواب است و خداوند، خواب را سبب آرامش جسم و روح انسان قرار داد. روز براي جنبش، شب براي پوشش و خواب براي آرامش است:
وَ هُوَ الَّذِي جَعَل لَکُم اللَّيلَ لِبَاساً وَ النَومَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً؛ و اوست کسي که شب را براي شما پوششي قرار داد و خواب را [مايه] آرامش و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد. (15)

نکته دوم) شب و سکونت

بيشترين حجم آيات مربوط به سکينه (آرامش)، در ارتباط با شب وارد شده است. قرآن کريم از 15 مورد استعمال لفظ سکينه، شش مورد را به شب ربط داده که در پنج مورد حرف «فيه» به کار رفته است:
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيلَ لِتَسکُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبصِراً إنَّ فِي ذَلِکَ لآيَاتِ لَقَومِ يَسمَعُونَ؛ اوست کسي که براي شما شب را قرار داد تا در آن بياراميد و روز را روشن [گردانيد] بي‌گمان در اين [امر] براي مردمي که مي‌شنوند نشانه‌هايي است. (16)
در آيه قبل که سخن از محدوده‌ي مالکيت خدا به ميان آمد، به اين نکته اشاره مي‌شود که گستره‌ي مالکيت خداوند به اندازه‌ي کل هستي و ماسوي است. لذا مالک، فقط خداست و يکي از انواع توحيد، توحيد مالکيت است. شرک در مالکيت روا نيست و عالم هستي هيچ‌گونه شرکي را بر نمي‌تابد. در ادامه، قرآن به عنوان نمونه به مسأله مهم شب و روز اشاره کرده و کارکرد هر يک را مشخص مي‌فرمايد. از نظر خالق، شب، براي سکونت و روز، براي روشنايي و فعاليت خلق شده است. تعبير «لام» در «لِتَسکنُوا» براي غايت و تعبير «فِيهِ» مفيد ظرف است، بدين معنا که غايت خلقت شب، سکونت در ظرف شب است، لذا مي‌توان گفت: «خداوند، شب را براي سکونت آفريد».
تفاسير، اين‌گونه بيان مي‌کنند که در روز معمولاً انسان‌ها مشغول فعاليت هستند. آنها براي امرارمعاش، فعاليت مي‌کنند. تلاش و فعاليت، نيازمند حرکت است و فعاليت‌هاي جسمي، قواي بدن را تحليل مي‌برند. خداوند، شب را آفريد و قرين تاريکي کرد تا انسان‌ها از فعاليت باز ايستند و رنج‌ها و خستگي‌هاي خود را جبران کنند. استراحت مقداري از شب موجب بازگشت نيروهاي از دست رفته‌يجسمي مي‌شود. در صورتي که در روزگاران، شب وجود نداشت چه بسا آدمي به حدّي در روشنايي روز فعاليت مي‌کرد که از پاي در مي‌آمد. (17)
علاء‌الدين بغدادي به تعريفي از سکونت اشاره دارد:
أصلُ السُّکُونِ الثُبُوتُ بَعَدَ الحَرَکَه؛ اصل سکون، ثبات بعد از حرکت است. (18)
سکون در معناي اصلي عبارت است از اينکه آدمي از حرکت باز ايستد و به مقام ثبات بعد از حرکت نائل آيد. از مطالب پيش گفته مي‌توان به دست آورد که سکونت در شب، ناظر به «آرامش جسمي» است.
شايد برخي پندارند که شب يعني تاريکي و تاريکي، امر عدمي است و «جعل» به امر عدمي تعلّق نمي‌گيرد، امّا ناگفته پيداست که پيدايش تاريکي در بخشي از زمين مرهون هزاران بلکه بي‌شمار عوامل وجودي است که خالق هستي بايد به آنها اذن وجود بدهد تا در آخرين حلقه‌ي زنجيره‌ي عوامل، خورشيد به بخشي از زمين نتابد و در آن منطقه، فرصتي نعمت‌گونه براي آرامش بشر فراهم آيد:
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْکُرُونَ‌؛ خدا [همان] كسى است كه شب را براى شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد، و روز را روشنى بخش [ قرار داد]. آرى، خدا بر مردم بسيار صاحب تفضّل است، ولى بيشتر مردم سپاس نمى دارند. (19)
در اين فراز به دو نعمت مهم الهي اشاره شده است: شب و روز. روز، روشني بخش است و به کار، تلاش و فعّاليت مي‌آيد. اين دو نعمت به عنوان فضل و کرم به انسان‌ها عطا شد تا آدميان به آن توجّه کنند و برنامه‌ي شکر را در باب آنها اجرا کنند. اما بيشتر انسان‌ها بي‌دقّتي کرده، احساس قدرداني در آنها پديد نمي‌آيد. به راستي اگر همواره تاريکي شب، زمين را فرا گيرد يا هميشه تابش خورشيد به زمين روشنايي بخشد، زندگي روي زمين به گونه‌اي ديگر بود، چه بسا زيستن طولاني مدت براي آدمي امکان‌ناپذير مي‌شد. تفاسير در باب سکونت در شب به دو معنا اشاره مي‌کنند:

معناي اوّل:

تلاش‌ها و سختي‌هاي روز، نيروهاي کالبد جسمي را سست کرده و خستگي پديد مي‌آورند. لذا جسم، نيازمند بي‌تحرّکي و ترميم قواي از دست رفته است. خداوند، شب را قرار داد تا «آرامش جسمي» به انسان بازگردد، چه بسا بتوان خواب را در همين راستا ارزيابي کرد. (20)

معناي دوم:

در روز، حواس پنجگانه‌ي انسان فعّال است. آدمي مي‌بيند، مي‌شنود، مي‌چشد، مي‌بويد و لمس مي‌کند. حواس انسان آستانه‌ي ظرفيت دارد، اگر بيش از اندازه از آنها بهره‌برداري شود، به رنجوري و خستگي مي‌افتد. خداوند، شب را آفريد تا چشم را در تاريکي، از فعاليت باز ايستد، صدايي نباشد تا گوش بشنود و به دنبال آن ديگر حواس ظاهري بشر تقريباً از کار بيفتند و به جاي آن انسان آرميده و خواب بر او غالب شود تا در اين صورت نيروهاي حسّي انسان استراحت کنند و ترميم شوند. تو گويي تاريکي شب و خواب، موتور شارژ کننده بشر است. لذا آيات سکونت در شب به ما مي‌گويد شب و خواب در آن، موجب جبران قواي حسّي و «آرامش ذهني» است؛ (21)
فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَاناً ذلِکَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ‌؛ [هموست كه] شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست. (22)
خداوند را اسمايي است. از اين شريفه به دست مي‌آيد که ترکيب دو اسم «عزيز» و «عليم» فرايند «تقدير» را رقم مي‌زند. خداوند، عالم را آفريد، براي تک تک اجزاي عالم و نيز کل هستي، بي‌شمار خصيصه تعيين فرمود، مثلاً در چه زماني باشند، در کدام مکان تحقّق يابند، با چه اجزايي و چگونه در ارتباط باشند و در يک نگاه کلي چگونه پديد آيند و چگونه هستي را ترک گويند. از جمله مقدّرات عالم اين است که شب براي سکونت قرار داده شد و خداوند به شب کارکردي داد که آن «سَکَن» يعني مايه‌ي آرامش است.
تفاسير ضمن اشاره به دو معناي پيش گفته و دو آرامش جسمي و ذهني، (23) مي‌افزايند که سکونت دو نوع است؛ يکي آرامش جسمي و ديگري آرامشي است که بر فکر، ذهن و انديشه انسان غالب مي‌شود. از اينروست که مي‌بينيم به جز انسان بسياري از حيوانات هم در شب ترک فعاليت کرده به جايي پناه مي‌برند تا بيارامند. به هنگام خواب نبض کاهش مي‌يابد، تنفس کند مي‌شود، جريان خون به آهستگي مي‌گرايد، حواس و شعور انسان تضعيف مي‌گردد، دستگاه عصبي استراحت مي‌کند و در يک کلام تمام اندام و افکار آرامش مي‌يابند تا قواي خويش را باز يابند. (24)
شايان ذکر است که سه آيه ديگر (قصص/72 و 73 و نمل/86) مشابه مضامين سابق را مطرح کرده‌اند. نکته اين که اولاً در تمام شش مورد از فعل «جعل» استفاده شده، ثانياً در تمام موارد هدف از قرار دادن شب، سکونت بيان شده و ثالثاً در همه آنها به نحوي به جنبه آيه بودن ليل و نهار و نيز شکر نظر شده است. خداوند را در جهان نشانه‌هايي است و اساساً همه هستي نشانه‌ي اوست و آدمي را سزد تا نشانه‌شناس باشد. از آنجا که انسان داراي دو جنبه‌ي جسم و ذهن است و اين دو بعد بر اثر فعاليت و تحرّک، ضعيف مي‌شوند، خالق هستي شب را جهت آرامش جسم و ذهن آفريد تا نشانه‌اي ديگر از او در عالم رخ نمايد.

نکته سوم) کم‌خوابي براي راز و نياز با خدا

سيره‌ي پيشوايان دين اين بوده است که ميزان قابل توجّهي از شب را به بيداري مي‌گذراندند تا با خداي خويش راز و نياز کنند، قرآن بخوانند و به نماز شب مشغول باشند. آنان از اين راه، روح خويش را صفا داده، زنگارهاي دل را مي‌زدودند و با باطني نوراني وارد روز شده تا روابط اجتماعي سازنده‌اي را برقرار کنند. يکي از اصحاب حضرت رضا (عليه السلام) رويه‌ي ايشان را اين‌گونه توصيف مي‌کند:
[حضرت رضا (عليه السلام)] در شب کم مي‌خوابيدند و زياد شب زنده‌داري مي‌کردند. بيشتر شب را تا صبح به احياء مي‌گذراندند. ايشان همچنين در شب به نيازمندان کمک مي‌کردند و در اين زمينه بي‌مانند بودند. (25)
در ارتباط با سبک خوابيدن حضرت رضا (عليه السلام) به نکته‌اي جالب بر مي‌خوريم. ابي‌جرير قمي مي‌گويد از امام رضا (عليه السلام) درباره بالشت و رختخواب ايشان سئوال کردم. آن حضرت (عليه السلام) اظهار داشتند که پدرم بر رختخوابي از پر پرندگان مي‌خوابيدند و من نيز چنين مي‌کنم. (26)

هشت) بهداشت جنسي

يکي از نيازهاي طبيعي انسان، نياز جنسي است. در اين زمينه بايسته‌هايي وجود دارد که بايد رعايت شود. در غير اين صورت انسان به مشکلاتي مبتلا خواهد شد. در کلمات حضرت ثامن‌الحجج (عليه السلام) آداب و توصيه‌هايي وجود دارد که در صورت رعايت شدن، بهداشت جنسي تحقّق خواهد يافت.
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
در آغاز شب، نه در زمستان و نه در تابستان، با زنان نزديکي مکن؛ چرا که [در آن هنگام] معده پُر است و اين کار، ناستوده و از آن، بيم قولنج، سست اندامي و کژ دهاني، نقرس، سنگ، ريزش غيرارادي ادرار، فتق و ضعف بينايي و هشياري وجود دارد. اگر چنين کاري را بخواهند، بايد در آخر شب باشد؛ چرا که بيشتر موجب سلامت بدن است، در آن بيشتر اميد فرزند مي‌رود و براي فرزندي که ميان زن و مرد تقدير مي‌شود، هوش بيشتري را سبب مي‌شود. (27)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
درباره آميزش و آداب آن: پس چون آن کار را کردي، راست نايست و کامل هم منشين؛ بلکه بر پهلوي راست لم بده و سپس، زماني پس از آن که کار خويش به پايان برده‌اي، براي پيشاب کردن برخيز، در اين صورت، به اذن خداوند عزّوجلّ از سنگ [مثانه] در امان خواهي بود. (28)
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
علت غسل جنابت، پاکيزگي است تا انسان از آنچه از آزردگي آن کار ديده است، تطيهر شود و همه‌ي تن او پاک گردد؛ زيرا جنابت، از همه بدن شخص برخاسته و از همين رو، تطهير همه‌ي بدن بر او واجب شده است. امّا علّت آسانتر گرفتن درباره پيشاب و مدفوع، آن است که از جنابت بيشتر و هميشگي‌ترند و از همين‌رو، به سبب فراواني، مشقّت‌آوري و بيرون آمدن آنها بدون خواست و شهوت، خداوند، در اين‌باره به وضو بسنده داشته است. در حالي که جنابت، تنها از لذّت‌جويي و لذّت‌يابي و واداشتن خود به اين کار از انسان بر مي‌خيزد. (29)
امام رضا (عليه السلام) درباره آميزش و آداب آن مي‌فرمايد:
پس، غسل کن و همان دم، قدري موميايي با شربت عسل يا با عسلي که کف آن را برداشته باشند، بخور؛ زيرا اين کار، همانند آن آبي را که از تو بيرون رفته است، به تو باز مي‌گرداند. (30)

پي‌نوشت‌ها:

1- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص82؛ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص281؛ مجلسي، بحارالانوار، ج78، ص30.
2- ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص347؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص60.
3- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص135؛ مجلسي، بحارالانوار، ج49، ص123.
4- طب الامام الرضا (ع)، ص29.
5- کليني، الکافي، ج6، ص497؛ مجلسي، مرآة العقول، ج22، ص397؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج2، ص32؛ فيض کاشاني، الوافي، ج6، ص7و6.
6- کليني، الکافي، ج6، ص503؛ مجلسي، مرآة العقول، ج2، ص406.
7- طبرسي، مکارم الاخلاق، ص57.
8- ابن ابي جمهور، عوالي الثالي، ج3، ص12؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج1، ص194.
29- شبّر، طب الائمه(ع)، ص266.
10- نوري، مستدرک الوسائل، ج1، ص370.
11- همان، ص376.
12- مجلسي، بحارالانوار، ج59، ص321.
13- همان، ص322.
14- مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص75.
15- فرقان/47.
16- يونس/67.
17- طوسي، التبيان، ج5، ص405؛ رازي، روض الجنان، ج10، ص173؛ طبرسي، مجمع البيان، ج5، ص184؛ سمرقندي، بحرالعلوم، ج2، ص124؛ زمخشري، الکشاف، ج2، ص358 مغنيه، الکاشف، ج4، ص477؛ مغنيه، المبين، ج1، ص276؛ حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج2، ص514؛ شبّر، الجواهر الثمين، ج3، ص173.
18- بغدادي، لباب التأويل، ج3، ص453.
19- غافر/61.
20- ميبدي، کشف الاسرار، ج8، ص493؛ ابن کثير، تفسير ابن کثير، ج7، ص141؛ ابن عجيبه، البحر المديد، ج5، ص147؛ مراغي، تفسير مراغي، ج24، ص88؛ قاسمي، محاسن التأويل، ج7، ص317.
21- رازي، مفاتيح الغيب، ج27، ص529؛ بيضاوي، انوار التنزيل، ج5، ص62؛ نخجواني، الفواتح الالهيه، ج2، ص267؛ کاشاني، زبدة التفاسير، ج6، ص151؛ آلوسي، روح المعاني، ج12، ص334.
22- انعام/96.
23- طبرسي، مجمع البيان، ج4، ص524؛ زمخشري، الکاشف، ج2، ص49؛ آل غازي، بيان المعاني، ج3، ص233؛ قاسمي، محاسن التأويل، ج4، ص440.
24- مراغي، تفسير مراغي، ج7، ص199.
25- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص184؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص360؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص362؛ ابن صبّاغ، الفصول المهمة، ص251؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج27، ص185.
26- کليني، الکافي، ج6، ص450؛ بحراني، حلية الابرار، ج4، ص319.
27- طب الامام الرضا (ع)، ص64.
28- مجلسي، بحارالانوار، ج62، ص327.
29- صدوق، الفقيه، ج1، ص76.
30- مجلسي، بحارالانوار، ج62، ص327.

منبع مقاله :
فعالي، محمد تقي، (1394)، سبک زندگي رضوي (5)، مشهد: انتشارات بنياد بين‌المللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اول.